شماره ٢٦٠: نزل عشقت جان شيرين آورم

نزل عشقت جان شيرين آورم
هديه زلفت دل و دين آورم
چون شراب تلخ و شيرين درکشي
پيشکش صد جان شيرين آورم
پيش عناب لبت عناب وار
روي خون آلوده پر چين آورم
پيش بالاي تو هم بالاي تو
گوهر از چشم جهان بين آورم
واپسين يار مني در عشق تو
روز برنائي به پيشين آورم
چون به يادت کعبتين گيرم به کف
کعبتين را نقش پروين آورم
نيم رو خاکين چو بوسم پاي تو
بر سر از تو تاج تمکين آورم
عاشقان دل دادن آئين کرده اند
من به تو جان دادن آئين آورم
عار چون داري ز خاقاني که فخر
از در تاج سلاطين آورم