شماره ٢٥٨: خيز تا رخت دل براندازيم

خيز تا رخت دل براندازيم
وز پي نيکوئي سر اندازيم
با حريفان درد مهره مهر
بر بساط قلندر اندازيم
دين و دنيا حجاب همت ماست
هر دو در پاي دلبر اندازيم
دوست در روي ما چو سنگ انداخت
ما به شکرانه شکر اندازيم
مردم ديده را سپند کنيم
پيش روي بر آذر اندازيم
گرچه از توسني چو طالع ماست
ما کمند وفا دراندازيم
گر بدين حيله صيد شد بخ بخ
ورنه کاري دگر براندازيم
تا کي از غصه هاي بدگويان
قصه ها پيش داور اندازيم
شرح اين حال پيش دوست کنيم
سنگ فتنه به لشکر اندازيم
تحفه سازيم جان خاقاني
پيش خاقان اکبر اندازيم