شماره ٢٢١: گر به عيار کسان از همه کس کمتريم

گر به عيار کسان از همه کس کمتريم
هيچ کسان را به نقد از همه محرم تريم
گر به اميدي که هست دولتيان خرم اند
ما به قبولي که نيست از همه خرم تريم
گر تو به کوي مراد راه مسلم روي
ما به سر کوي عجز از تو مسلم تريم
صاف طرب شرب توست چون که فراهم نه اي
دردي غم قوت ماست وز تو فراهم تريم
غصه تلخ از درون خنده شيرين زنيم
روي ترش چون کنيم نز گل تر کمتريم
گر تو چو بلعم به زهد لاف کرامت زني
ما ز سگي دم زنيم وز تو مکرم تريم
خرمن عمر اي دريغ رفت به باد محال
در خوي خجلت ز عمر از مژه پرنم تريم
گرچه بهين عمر شد روز به پيشين رسيد
راست چو صبح پسين از همه خوشدم تريم
گفتي خاقانيا کز غم تو بي غميم
گر تو ز ما بي غمي ما ز تو بي غم تريم