شماره ١٦٠: ز خوبان جز جفاکاري نيايد

ز خوبان جز جفاکاري نيايد
ز بدعهدان وفاداري نيايد
ز ايام و ز هرک ايام پرورد
به نسبت جز جفاکاري نيايد
ز خوبان هرکه را بيش آزمائي
ازو جز زشت کرداري نيايد
ز نيکان گر بدي جوئي توان يافت
ز بد گر نيکي انگاري نيايد
ز مي سرکه توان کردن وليکن
ز سرکه مي طمع داري نيايد
دلا ياري مجوي از يار بدعهد
کزان خون خواره غم خواري نيايد
پري را ماند آن بي شرم اگرنه
ز مردم مردم آزاري نيايد
به ناله يار خاقاني شو اي دل
که از ياران تو را ياري نيايد
چه سود از ناله کاندر چشم بختت
ز نفخ صور بيداري نيايد
تو ياري از حريفان تا نجوئي
کز ايشان خود بجز ماري نيايد