شماره ١٥٨: روزم به نيابت شب آمد

روزم به نيابت شب آمد
جام به زيارت لب آمد
از بس که شنيد ياربم چرخ
از يارب من به يارب آمد
عشق آمد و جام جام درداد
زان مي که خلاف مذهب آمد
هر بار به جرعه مست گشتم
اين بار قدح لبالب آمد
کاري نه به قدر همت افتاد
راهي نه به پاي مرکب آمد
رفتم به درش رقيب من گفت
کاين شيفته بر چه موجب آمد
همسايه شنيد آه من گفت
خاقاني را مگر تب آمد