شماره ٧٥: يارب آن خال بر آن لب چه خوش است

يارب آن خال بر آن لب چه خوش است
بر هلالش نقط از شب چه خوش است
دهنش حلقه تنگ زره است
نقطه بر حلقه مرکب چه خوش است
مه سپر کرده و شب ماه سپر
به سپر برزده کوکب چه خوش است
بر لبش خال ز گازم اثر است
اثر گاز بر آن، لب چه خوش است
زلف دستارچه و غبغب طوق
زير دستارچه غبغب چه خوش است
گوشوارش به پناه خم زلف
خوشه در سايه عقرب چه خوش است
دل در آن زلف معنبر چه نکوست
مرغ در دام معقرب چه خوش است
پشت دست آينه روي کند
او بدان آينه معجب چه خوش است
سنبلش لرزد و گل خوي گيرد
آن خوي و لرزه بي تب چه خوش است
بر درش حلقه بگوشم چو درش
از در آن ناله مرتب چه خوش است
کشت چشمش دل خاقاني را
او بدين واقعه يارب چه خوش است