شماره ١٣: آنچه نذر درگه آورديم ما

آنچه نذر درگه آورديم ما
تحفه، شيئا لله آورديم ما
جان محزون پيشتاز عجز بود
آه بر لب هر گه آورديم ما
خاک پست و دامن گردون بلند
عذر دست کوته آورديم ما
آمديم از عالم يکتا وليک
عالمي را همره آورديم ما
زين خروشي کز نفس انگيختيم
بر قيامت قهقه آورديم ما
نفي ما آئينه اثبات اوست
گر کتان گم شد مه آورديم ما
کبريا کم بود در تمهيد عجز
تا گدا گفتي شه آورديم ما
بر گريبان ريختيم از شش جهت
زور يوسف بر چه آورديم ما
بيگمان غير از يکي نتوان شمرد
خواه يک خواهي ده آورديم ما
چون نفس نرد خيالات دليم
گاه برديم و گه آورديم ما
(بيدلان) يکسر نياز الفت اند
گر تو بپذيري ره آورديم ما