وله في طلب الحقايق

اين چرخ گرد گرد کواکب نگار چيست؟
وين اختر ستيزه گر کينه کار چيست؟
هان! اي حکيم، هرچه بپرسم ترا، بگوي
تا منکشف شود که درين پود و تار چيست؟
پروردگار نفس ببايد شناختن
اين نفس خود چه باشد و پروردگار چيست؟
زين سوي لامکان و از آن سوي هفت چرخ
پيوند آن دو واسطه کامکار چيست؟
اين طول و عرض چند و زمان و مکان کدام؟
اين خط و نقطه چون و محيط و مدار چيست؟
اين چار عنصر و سه مواليد و شش جهت
اين پنج زورق و دو در و يک سوار چيست؟
اين جان روشن و تن تاريک را چه حال؟
وين خاک ساکن و فلک بي قرار چيست؟
اين وصلت و مفارقت و جوهر و عرض
اين بهمن و تموز و خزان و بهار چيست؟
اين قلب و اين لسان و سکوت و کلام چه؟
اين طبع و اين مزاج و خيال و بخار چيست؟
دريک مگس مجاورت نوش و زهر چون؟
در يک مکان مناسبت گنج و مار چيست؟
اصل فرشته از چه و نسل پري ز که؟
وين آدمي بدين صفت و اعتبار چيست؟
درپاي دار اين فلک بي گناه کش
چندين هزار پيکر ناپايدار چيست؟
آوردنش به عالم و بردن به خاک چند؟
پروردنش به شکر و کردن شکار چيست؟
گوش ملوک از «لمن الملک » چون پرست
باز اين نزاع و نخوت واين گيرودار چيست؟
منزل يکي و راه يکي و روش يکي
چندين هزار تفرقه در هر کنار چيست؟
اعداد را چو اصل به غير از يکي نبود
اين عقدهاي مختلف اندر شمار چيست
اي نقشبند پيکر معني، بگوي تا
زين نقشها ارادت صورت نگار چيست؟
الهام و وحي و کشف و مقامات و معجزه
در جنبش نبي و ولي آشکار چيست؟
ابليس و خلد و آدم و حوا و خوشه چه؟
ذبح و خليل و گلشن و نمرود و نار چيست؟
مصر و عزيز و يوسف و زندان و خواب چه؟
طور و عصا و موسي و سجيل خوار چيست؟
سير براق و مسجد اقصي و جبرييل
طوبي و عرش و سدره و ديدار يار چيست؟
بوجهل را مخالفت احمد از چه خاست؟
و آن عنکبوت و پرده و صديق و غار چيست؟
اين حج و عمره و حرم و کعبه و مقام
وين خلق و سعي و وقفه ور مي حجار چيست؟
رومي رخان هفت زمين را چنان طواف
بر گرد آن سرادق زنگي شعار چيست؟
گر ديده اي مدينه علم رسول را
باب مدينه و اسد و ذوالفقار چيست؟
مد صراط و وضع ترازو و طي ارض
هول حساب و قول شفاعت گزار چيست؟
رحمت چو در قياس فزون آمد از غضب
تشويش عبد و خشم خداوندگار چيست؟
از جاي آمدن تو اگر واقفي به عقل
در باز گشتن اين فزع و زينهار چيست؟
فرمان که مي دهد به مکافات نيک و بد؟
مخلوق را درين بد و نيک اختيار چيست؟
اي زاهد، ار به سر عبادت رسيده اي
شرط نماز و روزه ليل و نهار چيست؟
هر جزو را که باز شمردم حقيقتست
گر راه برده اي به حقيقت، به يار، چيست؟
امر رموز «ليسک في جبتي » چه بود؟
آن گفتن «اناالحق » و منصور و دار چيست؟
برما هزار گونه مباهات مي کني
اي مدعي بگو که: يکي از هزار چيست؟
گر جاهلي، ز راهرو کاروان بپرس
ورعارفي، بگوي که تا: اصل کار چيست؟
تا کي دويدنت به يسار از يمين چنان؟
ناديده اين قدر که يمين از يسار چيست؟
ما در حصار اين فلک تيز گردشيم
وز جان بي خبر که: برون از حصار چيست؟
اي پادشاه، اگر نظر لطف مي کني
زان روي پرده دور کن، اين انتظار چيست؟
با اوحدي ز آتش دوزخ سخن مگوي
در دست اين شکسته دل خاکسار چيست؟
باران رحمت تو به هر گوشه مي رسد
او هم به کوي تست، برو هم ببار، چيست؟