شماره ٧٤٣: دلبرا، روز جدايي ياد ما مي کرده اي

دلبرا، روز جدايي ياد ما مي کرده اي
يا چو از ما دور گشتي دل جدا مي کرده اي
اندرين مدت که روي اندر کشيدي زين ديار
با که مي بودي؟ بگو: عشرت کجا مي کرده اي؟
چون سلامت مي فرستادم به دست باد صبح
راست گو: دشنام دادي؟ يا دعا مي کرده اي؟
همچنين بيگانه بودي، يا چنان کت عادتست
هر زمان بيگانه اي را آشنا مي کرده اي؟
گر گرفتي دوستان نو روا باشد، ولي
ترک ياران قديم آخر چرا مي کرده اي؟
از بهاي بوسه گنج آورده باشي زين سفر
هم برين صورت که مي بينم بها مي کرده اي
هر چه ميکردي صوابست، اينکه پيش اوحدي
نامه اي ننوشته اي هرگز، خطا مي کرده اي