شماره ٧١٥: عاشقان درد کش را دردي مي خانه ده

عاشقان درد کش را دردي مي خانه ده
از قدح کاري نيايد، بعد ازين پيمانه ده
جان ما بر باد خواهد رفت، ساقي، يکزمان
باده اي گر مي دهي، بر ياد آن جانانه ده
هر حريفي را به قدر حال او تيمار کن
طوطيان را شکر آر و ماکيان را دانه ده
چون شود خوابت گران دست سبک روحي بگير
و آن دگرها را سبک تر سر به سوي خانه ده
آن سر زلف چو زنجير، ار چه کاري مشکلست
يک زمان در دست اين آشفته ديوانه ده
اي که منکر ميشوي سوز دل ريش مرا
پرتو آن شمع بين و ترک اين پروانه ده
کنج اين ويرانه بي گنجي نباشد اوحدي
مست گشتي، خيز و آوازي درين ويرانه ده