شماره ٦٧٦: اي مدد تيره شب از موي تو

اي مدد تيره شب از موي تو
روز مرا روشني از روي تو
بر سر آنم که: شوم يک سحر
خاک نسيمي که دهد بوي تو
خاک شوم، تا مگر آرد مرا
باد محبت به سر کوي تو
باز به گوش تو رساند مگر
قصه ما حاجب ابروي تو
برمکن از من به جفا دل، که من
برنکنم خيمه ز پهلوي تو
قيمت وصل تو که داند که: چيست؟
هر دو جهان مي نه و يک موي تو
زلف تو در حلق دل اوحديست
چون نکشد خاطر او سوي تو؟