پر از دل مپرس، اي پري، من چه دانم؟
            ز مردم تو دل مي بري، من چه دانم؟
         
        
            چه گويي: بدان تا کجا شد دل تو؟
            ز من چون تو داناتري، من چه دانم؟
         
        
            مرا چند پرسي که: لاغر چرايي؟
            تو اين بنده مي پروري، من چه دانم؟
         
        
            ز من صبر جستي و عقل و سکونت
            پريشانم، اين داوري من چه دانم؟
         
        
            نمودي که: چون فاش گرديد رازت؟
            تو اين پرده ها ميدري، من چه دانم؟
         
        
            مپرس اينکه: ديوانه چون شد دل تو؟
            به دست تو بود، اي پري، من چه دانم؟
         
        
            مگو: کاوحدي چون خريدار من شد؟
            تويي ماه و او مشتري، من چه دانم؟