شماره ٥٠٠: مدتي من به کام خود بودم

مدتي من به کام خود بودم
با خود و روزگار خود بودم
صورتي چند نقش مي بستم
گر چه صورت نگار خود بودم
به ديدار کسان شدم ناگاه
گر چه هم در ديار خود بودم
بدر هر حصار مي گشتم
نه که من در حصار خود بودم؟
سالها يار،يار، مي گفتم
خود به تحقيق يار خود بودم
يک شبم يار در کنار کشيد
روز شد، در کنار خود بودم
اوحدي پيش من حجاب نشد
زانکه خود پرده دار خود بودم