شماره ٢٤٩: موسم گل دو سه روزست ،به سر خواهد شد

موسم گل دو سه روزست ،به سر خواهد شد
مي درآيد، که گل زرد به در خواهد شد
چون فلک روي زمين از سمن و سوسن و گل
همه پر زهره و برجيس و قمر خواهد شد
غنچه چون با لب خشک آمده بود از اول
غالب آنست که با ديده تر خواهد شد
غصه چون دست برآرد تو به مي دست گراي
که چو سرمست شوي غصه به سر خواهد شد
ديگر از بهر جهان حال دگر گونه مکن
که جهان ديگر و اين حال دگر خواهد شد
مدعي، تا دل ما عشق نورزد پس ازين
گو: مده پند که اين رنج بتر خواهد شد
تير عشق از چپ و از راست روانست هنوز
گو: بنه تن به هلاک، آنکه سپر خواهد شد
اوحدي، نام طلب کن تو، که اين قالب و قلب
وقت آنست که بي عين و اثر خواهد شد
رندي و عاشقي، از خلق چه پوشاني حال؟
که جهان را هم ازين حال خبر خواهد شد