شماره ١٧٨: دلي، که ميل به ديدار دوستان دارد

دلي، که ميل به ديدار دوستان دارد
فراغتي ز گل و باغ و بوستان دارد
کدام لاله به روي تو ماند؟ اي دلبند
کدام سرو چنين قد دلستان دارد؟
گرت به جان بخرم بوسه اي، زيان نکنم
که بوسه عاشق بدبخت را زيان دارد
کسي که چون تو پري چهره در کنار کشد
اگر چه پير بود، دولتي جوان دارد
به قصد کشتن من بست و باز نگشايد
کمر، که قد بلند تو در ميان دارد
به خاکپاي تو آنرا که هست دست رسي
چه غم ز سرزنش هر که در جهان دارد؟
چو کردي جاي خيال تو اوحدي در دل
به وصل خود برسانش، که جاي آن دارد