شماره ١٠١: انجمن شهر ملاي گلست

انجمن شهر ملاي گلست
باده بياور، که صلاي گلست
ناله مرغان سحرخوان به صبح
از سر عشقت، نه براي گلست
بر رخ خوبان جهان خط کشيد
سبزه، که خاک کف پاي گلست
باغ، که او خاک معنبر کند
سنبل او خواجه سراي گلست
پيرهن يوسف مصري، که شهر
پرصفت اوست، قباي گلست
سر به در دوست نهادند خلق
در همه سرها چو هواي گلست
اوحدي، اينها همه گفتي، ولي
با رخ آن ماه چه جاي گلست؟