شماره ٩٦: اين نوبت آب ديده ز هنجار ديگرست

اين نوبت آب ديده ز هنجار ديگرست
کار دلم نه بر نهج کار ديگرست
از هيچ يار بر دلم اين بار غم نبود
ياران، مدد، که اين ستم از يار ديگرست
اي دردمند عشق، به درمان مدار گوش
کامشب طبيب ما بر بيمار ديگرست
در خانه اوست چون نبود، ماه، گو: متاب
وانگه به روزني که ز ديوار ديگرست
بر عشق مي زنم دگر و هر چه باد باد!
اي دل، به هوش باش، که اين بار ديگرست
جز بهر عشق هر که کمر بست بر ميان
نزديک من کمر نه، که زنار ديگرست
اي اوحدي، مجوي تو از عشق نام و ننگ
بگذر، که آن متاع به بازار ديگرست