شماره ٩٤: عالمي را دشمني با من ز بهر روي تست

عالمي را دشمني با من ز بهر روي تست
ليکن از دشمن نمي ترسم، که ميلم سوي تست
چاره دل در فراقت جز جگر خوردن نبود
وين جگر خوردن که مي بينم هم از پهلوي تست
سال عمرم بر مهي شد صرف و آن مه عارضت
روز عيشم بر شبي شد خرج و آن شب موي تست
بر نمي دارم ز زانو سر به حق دوستي
تا نگه کردم سر زلفت که بر زانوي تست
گفته اي: مشکل برآيد کام ازين طالع ترا
مشکلي در طالع من نيست، مشکل خوي تست
بر دل بيچارگان امروز هر زخمي که هست
زان کمان سخت مي آيد که بر بازوي تست
عالمي در گفت و گوي اوحدي زان رفته اند
کو شب و روز اندرين عالم به گفت و گوي تست