رومي

من ز افلاکم رفيق من ز خاک
سر خوش و ناخورده از رگهاي تاک
مرد بي پروا و نامش زنده رود
مستي او از تماشاي وجود
ما که در شهر شما افتاده ايم
در جهان و از جهان آزاده ايم
در تلاش جلوه هاي نو بنو
يک زمان ما را رفيق راه شو