افغاني

از حديث مصطفي داري نصيب
دين حق اندر جهان آمد غريب
با تو گويم معني اين حرف بکر
غربت دين نيست فقر اهل ذکر
بهر آن مردي که صاحب جستجوست
غربت دين ندرت آيات اوست
غربت دين هر زمان نوع دگر
نکته را درياب اگر داري نظر
دل بآيات مبين ديگر به بند
تا بگيري عصر نو را در کمند
کس نمي داند ز اسرار کتاب
شرقيان هم غريبان در پيچ و تاب
روسيان نقش نوي انداختند
آب ونان بردند و دين درباختند
حق ببين حق گوي و غير از حق مجوي
يک دو حرف از من بآن ملت بگوي