افغاني

عالمي در سينه ي ما گم هنوز
عالمي در انتظار قم هنوز
عالمي بي امتياز خون و رنگ
شام او روشن تر از صبح فرنگ
عالمي پاک از سلاطين و عبيد
چون دل مؤمن کرانش ناپديد
عالمي رعنا که فيض يک نظر
تخم او افکند در جان عمر
لايزال و وارداتش نو بنو
برگ و بار محکماتش نو بنو
باطن او از تغير بي غمي
ظاهر او انقلاب هر دمي
اندرون تست آن عالم نگر
مي دهم از محکمات او خبر