زنده رود

در ضمير ملت گيتي شکن
ديده ام آويزش دين و وطن!
روح در تن مرده از ضعف يقين
نا اميد از قوت دين مبين
ترک و ايران و عرب مست فرنگ
هر کسي را در گلو شست فرنگ
مشرق از سلطاني مغرب خراب
اشتراک از دين و ملت برده تاب